دوست داشتن ؛ زبان . زمان . راه . دليل . نشانه نمي خواهد
دوست داشتن دل مي خواهد
و يک “من” مي خواهد و يک “تو”
.
هي تو.....من!!!!!
بانو
آن پيرهن قرمز پولک دارت را بپوش و مثل يک ماهي به آغوش من بيا …
من هنوز دريا دريا تو را دوست دارم …
.
ما
به هم نرسيديم.
امّا..
بهترين غريبه ات مي مانم
که براي تو
هميشه دوست داشتني ها را آرزو مي کند . . .
.
مي خواهي داستاني از علاقه ات براي من بنويسي :
يکي بود ، يکي …
بي خيال …
خلاصه اش چه مي شود!!!
.
ناسپاس از عشق پاکت نيستم
من که عمري با خيالت زيستم
دوستت دارم به جان تو قسم
روي حرفم تا ابد مي ايستم!..
.
از دور دوست داشتي !
بي هيچ عطري
آغوشي
نگاهي
يا حتي بوسه اي
تنها دوست داشتي …
اما حالا که دور شديم …
چه کنيم با اينهمه وابستگي …
مرگم باد اگر لحظه اي کوتاه بيابم و به ياد تو نباشم......