دختر کوچولو....مطلب ارسالی ازشقایق

بـــــــــــرای تو مینویسم آهستــه بخوان

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ بـــــــــــرای تو مینویسم آهستــه بخوان خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.


تقديم به تمامي اونايي که يک دختر خوشگل کوچولو دارن

يه روز خدا از توي باغاي بهشت         يه بوته گل آوردو رو برگاش نوشت
نوشت که اين بوته گل امانته             قد و بالا و خوشگليش قيامته
خيلي لطيف وخوب ودوس داشتنيه       رنگ چشا و ابروهاش خواستنيه

خدااومد توجنگل وکوه و دشت            واسه گلش دنبال يک جا مي گشت
وقتي به من رسيد منو نگه داشت       گلش را آورد و توي دلم کاشت
يواش يواش گل خدا جون گرفت           از تو رگاي قلب من خون گرفت
خوب که بزرگ ونازومهربون شد           با غنچه ها و شاخه همزبون شد
خدا يه قلبم توي سينه اش گذاشت        گل و باقلبش توي زندگيم کاشت

روزي که اون گُلِ رسيد به دستم         آوردم و پيش پاهاش نشستم
يواشکي چشماشو يه نگاهي کردم         توي دلم احساس پادشاهي کردم
خوب که نگاش کردم ديدم آشناست       انگاري که ساکن کوچه ی ماست
توي همين فکرا بودم که ديدم             نميدونم شايد صدايي من شنيدم
يکي به من گفت گل تو جونته            يه عمر غزلخونه و مهمونته
باغبونش باش وبزار گل کنه             زنگيتو پر  گل و سنبل کنه
شيطونياش عطر شباي توئه              شيرين زبونياش براي توئه
راه که ميره دل تو رَم ميبره              محبتاتو با نگاش ميخره
اون ايناروگفتشو فوري رفتش            نمي دونم  کِيُ وچطوري رفتش
يهو ديدم گلم داره باز ميشه               مثل  گلا يه دختر ناز ميشه
بعدش خدا دو تا دستم بهش داد           دو تا پا ويه صورتم بهش داد
يه بدن ناز و قشنگ وتپلي                 دلم ميخواس بهش بگم خيلي گلي
وقتي که پاشو توي زندگيم گذاشت       دستشو رو دلم گذاشت و بر نداشت
وجودمو پر ازعاطفه کرد يه جوري        لپشومن کشيدم وگفتم گوگورمگوري
يه حوري از تو آسمون صدا کرد          اومد پايين توي چشام نگا کرد
گفت که خدا گفته که اين عيديته       از بس که خوبي گل زندگيته
حوريه گفت يه اسم براش بذاريم        قشنگيا رو تو  چشاش بذاريم
گفتم بگو،حوريه گفت که تو باباشي    بين گلا بايد يه خورده گشته باشي
گفتم که گشتم تو تموم باغا              ميون گلدسته ها و چراغا
اونجايي که پر از گُلِ رفتم من             به غنچه ها سلام وعليک گفتم من
گفت که چرا پس نميگي اسمشو       مرامشو قشنگي و رسم شو
خوشگلياش نظير نداره تو گلا            قد و بالاش گول زده باغ و بلبلا
بوي نفسهاش بوي دشت وصحراس   رنگ چشاش همرنگ آب درياس
گفتم اينا  نشونيای شقايقه             همون که رو موج دلم يه قايقه
ديدم که ايول حوريه خوب ميگه         مخش که هنگ نميکنه خب ديگه

گذاشتم اسمشو شقايق وداد زدم     پريدم و تو کوچه فرياد زدم
گفتم که مردم بدونين گل دارم          نسترن و لاله و بلبل دارم
خدا بهم يه دختر خوب داده             خدا بهم دختري محبوب دارم
دخترمن غنچه باغ باباس               دخترمن يه عالمه بي رياس
دخترمن تموم فرداي منه                دخترمن معني دنياي منه
دخترمن خنده ی روي لبامه            دخترمن هم مامانو هم بابامه
دخترمن عطر نفسهاي منه             دخترمن فروغ چشماي منه
خدا کنه دخترم عاشق بشه            توزندگيش پر از شقايق بشه
آسمونا سقف اتاقش بشن             نسترنا جاده باغش بشن
روزاش با مهربوني آغاز بشه           چشاش همش رو بخدا باز بشه
هر جا که رفت بدونه من باباشم      هميشه دلواپس و چش به راشم

شاعر آقای علی صمدی



[ دو شنبه 17 دی 1391برچسب:, ] [ 13:16 ] [ ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه