به یک جایی از زندگی که رسیدی
میفهمی اونی که زود میرنجه ، زود میره ، زود هم بر میگرده .ولی اونی که دیر میرنجه دیر میره ، اما دیگه بر نمیگرده .
...
به یک جایی از زندگی که رسیدی ،
میفهمی رنج را نباید امتداد داد ، باید مثل یک چاقو که چیزها را میبرد و
از میان شان میگذرد از بعضی آدمها بگذری و برای همیشه تمام شان کنی .
به یک جایی از زندگی که رسیدی ،
میفهمی بزرگترین مصیبت برای یک انسان این است که نه سواد کافی برای حرف
زدن داشته باشد نه شعور لازم برای خاموش ماندن .
به یک جایی از زندگی که رسیدی ،
میفهمی مهم نیست که چه اندازه میبخشیم ، بلکه مهم این است که در بخشایش
ما چه مقدار عشق وجود دارد .
به یک جایی از زندگی که رسیدی ،
میفهمی شاید کسی که روزی با تو خندیده است را از یاد ببری ،
اما هرگز آن را که با تو اشک ریخته است را فراموش نخواهی کرد .
به یک جایی از زندگی که رسیدی ،
میفهمی توانایی عشق ورزیدن ؛ بزرگترین هنر جهان است .
به یک جایی از زندگی که رسیدی ،
میفهمی اگر بتوانی دیگری را همان طور كه هست بپذیری و هنوز عاشقش باشی ؛
عشق تو واقعی است .
به یک جایی از زندگی که رسیدی ،
میفهمی همیشه وقتی گریه میکنی اونی که آرومت میکنه دوستت داره ، اما
اونی که با تو گریه میکنه عاشقته .
به یک جایی از زندگی که رسیدی ،
میفهمی كسي كه دوستت داره ، همش نگرانته . به خاطر همين بيشتر از اين كه
بگه دوستت دارم ، ميگه مواظب خودت باش
به یک جایی از زندگی که رسیدی ،
میفهمی قدری احساسات پشت " به من چه اصلا " هست .
به یک جایی از زندگی که رسیدی ،
میفهمی اندکی درد پشت " اشکالی نداره " هست .
به یک جایی از زندگی که رسیدی ،
میفهمی که به جایی نرسیدی